Co-Creation Mindset_ Eight Steps towards the Future of Work (2023)_042

هم آفرینی به چه معناست؟

«هم‏ آفرینی» Co-creation دقیقاً به چه معنا است؟ چه ماجرایی پشت آن است؟ آیا صرفاً یک روند است؟ آیا همان ایدۀ قدیمی در بسته‌بندی جدید است؟ چطور می‌توانیم از آن در سازمان‌ها بهره بگیریم؟

هم‏ آفرینی بیش از یک روند، یک روش، و یک بسته‌بندی جدید برای کسب خِرد است. هم‏ آفرینی به تغییر در سبک فکر کردن، احساس، و عمل ما برمی‌گردد. هم‌آفرینی از احساس ناامیدی فزاینده در مواجهه با مشکلات برمی‌خیزد. حتی دانش و نوآوری همیشه مفید نیستند. اغلب به‌نظر می‌رسد که حل مشکلات به‌علت وجود فناوری پیچیده‌تر می‌شود. نوآوری، نوآوری می‌زاید، به‌طوری‌که تعداد گزینه‌های پیش‌روی ما رشد فزاینده می‌یابد. پیشرفت فناوری در یافتن راه‌حل‌ها و به‌کار بستن آن‌ها به کمک ما می‌آید، اما دنبال کردن آن‌ها و انتخاب درست‌ترینشان بیش‌ازپیش دشوار می‌شود. این کار برای افراد بسیار دشوار و گیج‌کننده است. افرادی که می‌دانند چطور به شیوه‌ای مناسب ارتباط برقرار کنند، باید مسیرهای درست رو به جلو را بیابند.

چطور می‌توانیم این مسیرها را در سازمان‌های خود درک کنیم؟ محیط بیرونی سریع‌تر از همیشه درحال تغییر است، و شرکت‌ها باید به‌سرعت واکنش نشان دهند.

اگر در ایجاد فرهنگ‌های سازمانی‌ای موفق شویم که در آن‌ها پیش‌بینی تحولات آینده ممکن باشد، چه خواهد شد؟ در آن صورت، نیاز بود متوجه شویم که چطور انعطاف‌پذیر بودن، شفافیت و نفوذپذیری می‌تواند نشان از یک مزیت رقابتی باشد. شرکت‌ها باید بدانند اگر فرهنگی را ترویج کنند که در آن افراد علیه هم عمل کنند، به خود آسیب می‌رسانند.

برای مثال، زمانی‌که موفقیت یک بخش به بهای متضرر شدن بخش‌های دیگر به‌دست می‌آید، چنین اتفاقی می‌افتد. همچنین، زمانی‌که کارکنان مستعد در بخشی خاص مستقر می‌شوند و فرصت‌های رشد در سرتاسر شرکت به آن‌ها نشان داده نمی‌شود، یا زمانی‌که سازندگان و طراحان راه‌حل‌های خود را بدون هماهنگی با توسعۀ محصول در بخش‌های دیگر پیش می‌برند، چنین اتفاقی رخ می‌دهد. اصطلاح خاصی در اشاره به این پدیده‌ها شکل گرفته است که عمدتاً مربوط به ارتباطات درون شرکت‌ها است. در این موارد، از اصطلاح «تفکر سیلویی»استفاده می‌شود. اگر تحت تأثیر آن باشید، ممکن است از خودتان بپرسید: «چطور چنین چیزی می‌شود؟ همۀ ما در یک قایق هستیم! اگر هرکس به نفع کل شرکت فکر و عمل کند، همه‌چیز بهتر خواهد شد.»

این نکته‌ای واضح است و اغلب برای افراد اتفاق می‌افتد. اما اگر تا این حد روشن است، چرا به آن عمل نمی‌کنیم؟ پاسخ بسیار ساده به‌نظر می‌رسد، زیرا در سطح شناختی، می‌دانیم که چه کنیم، اما در سطح عاطفی، رفتار اجتماعی خارج از چارچوب روابط شخصی موجود را به‌شدت دشوارتر می‌یابیم. با دوستان، خانواده‌ها، همسایه‌ها و همکاران، و همچنین باشگاه‌های ورزشی و هر جایی که با دیگران در ارتباط هستیم، مشتاقانه وارد رفتاری اجتماعی می‌شویم. هرچند، با غریبه‌ها چنین احساس وابستگی‌ای نداریم، مخصوصاً اگر تعداد آن‌ها زیاد باشد، اگر اهل جایی دیگر باشند یا حتی اگر صرفاً ظاهری متفاوت داشته باشند.


برچسب‌ها: بدون برچسب

دیدگاه ها بسته شده اند.